جمله واره (1)

ساخت وبلاگ

اینجا جایی دیگر است...

باور نمی کنم...

این همان خاکی باشد که نخستین بار آدم بر آن پا نهاد...

باز هم باید در زمان سفر کنم تا خاک را بیازمایم...

آری این روزگار به خاک هم رحم نکرد او را نیز تغییر داد مانند ما!!!...

 

آدمی که منتظر است هیچ نشانه ای ندارد...

فقط با هر صدایی بر می گردد!!!.

 

می دانم...

دلت گرفته...

آرزویی کن

گوش های خدا پر از آرزوست و دستانش پر از معجزه...

آرزویی کن شاید بزرگترین آرزوی تو کوچکترین معجزه اش باشد.

 

در طوفان زندگی باخدا بودن بهتر از ناخدا بودن است.

 

در روزگار ما کسی زندگی نمی کند...

ما فقط زنده ایم...

انسان برترین آفریده ی خداست که برای زنده ماندن به هوا نیاز دارد و

 برای زندگی کردن به امید.

 

بزرگترین معجزه ما...؟؟؟

آری زندگی کردن بزرگترین معجزه ی ماست کاری که فکر می کنیم 

در حال انجامش هستیم .

بزرگترین اشتباه ما...؟؟؟

همین که فکر می کنیم در حال زندگی کردن هستیم!!!.

 

با خود عهد بسته بودم که از تمامی خاطراتم عکس بگیرم...

خوب هایش را برای دیگران فرستادم ...

از بد هایش کتابی ساختم تا در آینده از آن درس بگیرم!!!.

 

بیا در کنار من بمان...

بی تو پیمودن این راه برایم ممکن نیست...

آمدی...؟؟؟

راه به پایان رسید...

مقصد تو بودی!!!.

 

چقدر خوب بود اگر تعداد اشتباهات امروزمان از دیروز کمتر بود

آنوقت در مدت کوتاهی جهانی می ساختیم از ابر انسان ها...

از کسانی که کارهای خود را مهار کردند...

کار سختی نیست فقط باید‌‌ کمی تامل کنیم در آنچه انجام می دهیم.

 

همه انسان ها می اندیشند...

موفق ها پیش از انجام و ناموفق ها بعد از انجام کار...

اختلاف این دو زمان بسیار کم است گاهی به ثانیه ای می رسد!!!.

 

دلم را شکست

هنگامی که رفت...

به دنبالش نرفتم...

تکه های قلبم را در کنار هم گذاشتم و او را بخشیدم...

اکنون بازگشته با قلبی شکسته!!!.

 

برای آمدنش ابر لازم نیست...

به دلی تنگ بسنده می کند باران.

 

می خواهم بمانم اما دلم می گوید برو...

به جایی که انسانی باشد...

راست می گوید از انسان نماها خسته شده.

 

می خواهم بروم تا آخر عمر سفر خواهم کرد تا انسان را بیابم...

اگر نیافتم به جایی می روم که انسان نما ها نیز نباشند.

 

هر آب نطلبیده ای مراد نیست...

گاهی بهانه ایست تا قربانیت کنند.

 

می خواهم با تمام وجود ادامه دهم...

فرقی نمی کند چه مانعی پیش پایم قرار دارد...

یا می توانم یا نمی توانم...

تلاشم را می کنم.

 

 بگذار باران زندگی هر طور که می خواهد ببارد...

ما چترمان خداست

 

من یک انسانم...

فرقی نمی کند از کجای این دنیا...

فرقی نمی کند...

هم زبان های من حرف مرا نمی فهمند چه برسد به ...

یادمان می رود همه ی ما انسانیم...

همه ی ما!!!.

 

اینجا زمین است...

ساعت به وقت انسانیت خیلی وقت است که خوابیده... 

 

می ارزد...

به خدا سوگند که می ارزد...

آن تنهایی به تمامی این هم نشینی ها می ارزد...

می خواهم تنها بمانم...

 

شاید...

شاید باز هم بشود...

سالها تنهایی را با لحظه ای در کنار تو بودن جبران کرد...

شاید...

 

آدم ها با امید زندگی می کنند من با تنهایی...

 

شمعی روشن در کلبه ای تاریک را ترجیح می دهم به قصری پرنور...

اگر تو در آن کلبه باشی.

 

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد...

اما تو که دستت به زمین می رسد...

این درنگ برای چیست؟؟؟

خسته شدم

تمامش کن...

 

ای دوست ظرفیت پشت تکمیل است...

لطفا از جلو خنجر بزنید!!!.

 

 

 

Just Be Yourself...
ما را در سایت Just Be Yourself دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saeed nemati welcomestar بازدید : 69 تاريخ : 8 / 7 / 1393 ساعت: 14:17